Khane Bar Doosh
Alireza Eftekhari
5:11از برت دامن کشان رفتم ای نامهربان از من آزرده دل کی دگر بینی نشان رفتم که رفتم رفتم که رفتم از برت دامن کشان رفتم ای نامهربان از من آزرده دل کی دگر بینی نشان رفتم که رفتم رفتم که رفتم از من دیوانه بگذر بگذر ای جانانه بگذر هرچه بودی، هرچه بودم ناگهان رفتم که رفتم رفتم که رفتم شمع بزم دیگران شو جام دست این و آن شو هرچه بودی، هرچه بودم ناگهان رفتم که رفتم رفتم که رفتم بعد از این، بعد از این کن فراموشم که رفتم دیگر از دست تو مِی نمی نوشم که رفتم با دل زود آشنا گشتم از دامت رها بی وفا، بی وفا، بی وفا رفتم که رفتم بی وفا، بی وفا، بی وفا رفتم که رفتم من نگویم که به درد دل من گوش کنید بهتر آن است که این قصه فراموش کنید عاشقان را بگذارید بنالند همه مصلحت نیست، مصلحت نیست که این زمزمه خاموش کنید شمع بزم دیگران شو جام دست این و آن شو هرچه بودی، هرچه بودم ناگهان رفتم که رفتم رفتم که رفتم بعد از این، بعد از این کن فراموشم که رفتم دیگر از دست تو مِی نمی نوشم که رفتم با دل زود آشنا گشتم از دامت رها بی وفا، بی وفا، بی وفا رفتم که رفتم بی وفا، بی وفا، بی وفا رفتم که رفتم