Hezaro Yek Shab
Erfan Tahmasbi
2:57رفتی از خلوت من همره شب های که باشی غم نهادی به دلم همدم غم های که باشی خواستم دور شوم از همه حتی ز جهانت من نباشم نگرانم که تو دنیای که باشی گو با تو چه کنم تا تو شوی هم درد من تا باران بشود حال و هوای سرد من تا همچون مه عاشق بنوازد بنوازی، ساز عشق گو با تو چه کنم تا تو شوی هم درد من تا باران بشود حال و هوای سرد من تا همچون مه عاشق بنوازد بنوازی ای وای از عشق فریاد از عشق ای داد از عشق فریاد از عشق ای داد از عشق فریاد از عشق در دل بی خبرت از غم من هیچ خبر نیست یک نفر ماندی و در قصه من راه گذر نیست اگر از خانه ویرانه عشقت نگذشتم و برایم به تو راه دگری هیچ اگر نیست گو با تو چه کنم تا تو شوی هم درد من تا باران بشود حال و هوای سرد من تا همچون مه عاشق بنوازد بنوازی، ساز عشق گو با تو چه کنم تا تو شوی هم درد من تا باران بشود حال و هوای سرد من تا همچون مه عاشق بنوازد بنوازی ای وای از عشق فریاد از عشق ای داد از عشق فریاد از عشق ای داد از عشق فریاد از عشق