Harfaye Abi (The Blue Words)
Kourosh Yaghmaei
5:42شبِ اندوهگین دردناکی بود و میبارید تو میرفتی و با تو آسمان میرفت و شب میرفت تو میرفتی و بی تو آسمان میماند و شب میمُرد نمیدانم که با ما بود و دانم آن که با ما بود تو را میبست و میبُرد و مرا میخست و می آزرد تو میرفتی و من آرام در خود گریه میکردم غمم بر هر رگ نازکتر از مو نیشتر میزد زمین میبُرد با خود شهرها و آشیان ها را کبوترهای دست تو به حسرت بال و پر میزد در آن شب بی تو در من دست مرموزی تکان میخورد در آن شب بی تو در من پای سنگینی صدا می کرد تو گویی در شبی تاریک و باران خورده دستی سرد درون آشیان گرم و خاموشی شنا میکرد نمیدانم چرا آن شب چنین احساس میکردم که گویی خواب میبینم شبی سردست و طوفانی درختان شاخه هاشان استخوانی گشته خون آلود فتاده آشیان ها در کف باد پریشانی فتاده آشیان ها در کف باد پریشانی