Gharaaremoon Yadet Nareh (Live)
Mansour
3:09پدر با بار سنگینی به وزن کوه عاشق بود پدر با کار در معدن و با اندوه عاشق بود قطار از دور می آمد، پدر با بازوان درد که سوزن بان پیری بود، به موقع ریل عوض می کرد زمستان زوزه سر می داد، حصیر خانه سرما داشت پدر سرسخت بود اما، حریم سفره گرما داشت زمین ناعادلانه بود، پدر در چاه می افتاد ولی هر تکه نان را، برابر دست ما می داد زمین ناعادلانه بود، پدر در چاه می افتاد ولی هر تکه نان را، برابر دست ما می داد چگونه عشق در یک مرد توانش را نمی گیرد شهیدش می کند اما پدر هرگز نمی میرد زبانه می کشد آتش که آهن نرم می گردد پدر می گفت با عشق است خانه گرم می گردد زمستان زوزه سر می داد، حصیر خانه سرما داشت پدر سرسخت بود اما، حریم سفره گرما داشت زمین ناعادلانه بود، پدر در چاه می افتاد ولی هر تکه نان را، برابر دست ما می داد زمین ناعادلانه بود، پدر در چاه می افتاد ولی هر تکه نان را، برابر دست ما می داد ولی هر تکه نان را، برابر دست ما می داد