Maah
Martik
4:27سفری کن به شرابخانه ی چشمم تا در این بیت خمار شکن بمانی جرعه جرعه از نگاه من بنوشی مست و دیوانه شوی غزل بخوانی سالها بی سفر و سیر مرغ دل در سینه محبوس با جماعتی نشستی مبتلا به آه و افسوس مبتلا به آه و افسوس سفری کن به شرابخانه ی چشمم تا در این بیت خمار شکن بمانی جرعه جرعه از نگاه من بنوشی مست و دیوانه شوی غزل بخوانی عمر کوتاه می فروشی به غم و درد زمانه چشم من میخانه ی تو تو خمار در کنج خانه با فسون چشم من بیهوده می جنگی چرا کهربایم همچو کاهی می ربایم من تو را قسمت هر کس نشد راه شرابخانه ی ما برگزیده عاشقم هستی برخیز و بیا برخیز و بیا برخیز و بیا سفری کن به شرابخانه ی چشمم تا در این بیت خمار شکن بمانی جرعه جرعه از نگاه من بنوشی مست و دیوانه شوی غزل بخوانی سفری کن!