Ey Shokat Boodanam
Maziar
4:50آن مرغک سرگشته،که پرپر زد و گم شد در ظلمت چشمان سیاهت،مرغ دل دیوانه ی من بود آن قصه ی دیوانه ی زنجیر به گردن که از شهر گریزان شد و با قافله ها رفت یک گوشه از افسانه ی من بود آن خون سیاوش،که گیاهی شد و رویید با داغ دل لاله ی صحرا،یک قطره ز پیمانه ی من بود آن ناله ی جانسوز، که پیچید بر افلاک با شیون هر مرغ شباهنگ،از این دل دیوانه ی من بود آن ناله ی جانسوز، که پیچید بر افلاک با شیون هر مرغ شباهنگ،از این دل دیوانه ی من بود گر شهر مرا راند،که مجنون وفایم سرگشته ی تو،عاشق بی رنگ و ریایم چون رفت دگر این دل دیوانه ز دستم زنجیر بیارید و ببندید به پایم آن مرغک سرگشته،که پرپر زد و گم شد در ظلمت چشمان سیاهت،مرغ دل دیوانه ی من بود آن قصه ی دیوانه ی زنجیر به گردن که از شهر گریزان شد و با قافله ها رفت یک گوشه از افسانه ی من بود