خانه بر دوش
Mehdi Tafakori
با هجر غمگینم مکن محتاج تسکینم مکن کافر به آیینم مکن عاشق تر از اینم مکن دستم به دامانت بگو داری چه با من میکنی عشق الستت را ببین در جان نشستت را ببین گرمای ِ دستت را ببین چشمان مستت را ببین دستم به دامانت بگو داری چه با من میکنی وقتی نگاهم میکنی لبریز آهم میکنی غرق گناهم میکنی داری تباهم میکنی با عشق تو درگیر من پابسته ی زنجیر من از دوریت دلگیر من دلخسته از تقدیر من دستم به دامانت بگو داری چه با من میکنی مغرور بی تسخیر تو معصوم بی تقصیر تو عصیان بی تدبیر تو آرامش تقدیر تو دستم به دامانت بگو داری چه با من میکنی هم پای رفتن میشوی هم مرهم تن میشوی جانم به لب شد ، جان ِ من کی فکر ماندن میشوی با عشق تو درگیر من پابسته ی زنجیر من از دوریت دلگیر من دلخسته از تقدیر من دستم به دامانت بگو داری چه با من میکنی