Tasnife Jane Jahan
Mohammadreza Shajarian
5:53مرا می بینی و هر دم، زیادت می کنی دردم مرا می بینی و هر دم، زیادت می کنی دردم تو را می بینم و میلم، زیادت می شود هر دم به سامانم نمی پرسی، نمی دانم چه سر داری به درمانم نمی کوشی، نمی دانی مگر دردم نمی دانی مگر دردم نه راه است این که بگذاری، مرا بر خاک و بگریزی نه راه است این که بگذاری، مرا بر خاک و بگریزی، بگریزی گذاری آر و بازم پرس گذاری آر و بازم پرس، تا خاک رهت گردم ندانم دستت از دامن ندانم دستت از دامن، به جز در خاک آن دم هم که بر خاکم روان گردی، بگیرد دامنت گردم که بر خاکم روان گردی، بگیرد دامنت گردم فرو رفت از غم عشقت دمم، دم می دمی تا کی دم می دمی تا کی فرو رفت از غم عشقت، دمم دم می دمی تا کی دمار از من برآوردی، برآوردی، برآوردی، نمی گویی برآوردم به سامانم نمی پرسی نمی دانم چه سر داری به درمانم نمی کوشی نمی دانی مگر دردم نمی دانی مگر دردم