Mah Pishoni
Mohsen Chavoshi
4:02دو تا چشمام دو تا سرباز مغرورن که مدت هاست از معشوقشون دورن دو تا سرباز که چند تا زن تنها توی دلشوره هاشون رخت میشورن دو تا دستام دو تا چاقوی بی دسته دو تا قفل بزرگ ِ دست و پا بسته دو تا پارو، دوتا پاروی بی قایق دو تا کشتی با ده تا لنگر خسته گلوم خلوت ترین پس کوچه ی بن بست سرم سرکش ترین فواره ی میدون یه فنجون قهوه تو غمگین ترین کافه یه عابر تو خیابونای سرگردون چشامو بستمو وا کردمو دیدم یکی از بال ِ بستم آسمون ساخته یکی بختک شده افتاده رو سینم یکی از استخونام نردبون ساخته سرم چندتا کتاب ِ رنگ و رو رفته یه بالون با طناب ِ از گلو پاره یه اعدامی که اُمیدش به دنیا نیست ولی دنیا براش جذابیت داره نه دنیا از سرم خیلی زیادی بود نه پیشونی نوشتم بود کم باشم به هر تقدیر شکلک در نیاوردم فقط میخواستم شکل خودم باشم گلومو پاره کردم اما این مردم بهم گفتن که دیوونست، عاشق نیست کسی باور نکرد این آدم بی شکل به غیر از عشق با چیزی موافق نیست