Nashkan Delamo
Mohsen Yeganeh
4:19یکی رفت یکی موند یکی پنهون شد آسون یکی بست کوله بارش یکی فدا شد آسون یکی موند و یکی موند یکی بست کوله بارش یکی رفت و رها کرد همه دار و ندارش شب تا دندون مسلح دنیا بود پشت و پناهش ایرونی بود دست خالی غیرتش تنها سلاحش صف کشیدن رو به روی تیر و ترکش های دشمن نذاشتن که بگیره یک وجب از خاک میهن توی خط مقدّم جوون و پیر فرتوت نذاشتن که عَلَم شه دوباره اسم طاغوت تو رگبار گلوله سپر شد سینه هاشون چه مادرا نشستند به داغ بچه هاشون تصور کن تو خاکریزی و شب فتح المُبینه آدم اینجا میتونه خدا رو هم ببینه جانمازای پر از خون پیرهنای پاره پاره یکی غلتیده تو خون و دست نداره پا نداره جانمازای پر از خون پیرهنای پاره پاره یکی غلتیده تو خون و دست نداره پا نداره یه جلد قرآن جیبی یه انگشتر بی انگشت الهی که بمیره اون که برادرم کشت یه جلد قرآن جیبی یه انگشتر بی انگشت الهی که بمیره اون که برادرم کشت