Bi Nazeer
Sattar
4:54از سفر اومده بود رهگذر اومده بود از سفر اومده بود رهگذر اومده بود از ديار نازنينم ميومد از بهار سرزمينم ميومد گفتم از سنگ صبورم چه خبر از عزيز راه دورم چه خبر گل سرخ گونه ها مو تن تب دار كشيد پر گريه مثل بارون چشم بيدارو كشيد از سفر اومده بود رهگذر اومده بود از سفر اومده بود رهگذر اومده بود گفتم اون خرمن زلف های بلند هنوزم روشونه هاش چون كمند هنوزم می رقصه تو دست نسيم هنوزم ميكشه دلها رو به بند زير ابر بی ستاره يه شب تارو كشيد پر بسته يه كبوتر گرفتارو كشيد گفتم از چشم های خوشگلش بگو قصه ای از دلش بگو، از دل غافلش بگو واسه من دونه الماس كشيد قلب پر احساس كشيد شاخه گل ياس كشيد گفتم از اون گل تنها چه خبر نخل تمنا چه خبر اون قد و بالا چه خبر واسه من مخمل شب ها رو كشيد حسرت ديدار رو كشيد شمع شب تارو كشيد از سفر اومده بود رهگذر اومده بود از سفر اومده بود رهگذر اومده بود از ديار نازنينم ميومد از بهار سرزمينم ميومد گفتم از سنگ صبورم چه خبر از عزيز راه دورم چه خبر گل سرخ گونه ها مو تن تب دار كشيد پر گريه مثل بارون چشم بيدارو كشيد گفتم از چشم های خوشگلش بگو قصه ای از دلش بگو، از دل غافلش بگو واسه من دونه الماس كشيد قلب پر احساس كشيد شاخه گل ياس كشيد گفتم از اون گل تنها چه خبر نخل تمنا چه خبر اون قد و بالا چه خبر واسه من مخمل شب ها رو كشيد حسرت ديدار رو كشيد شمع شب تارو كشيد از سفر اومده بود رهگذر اومده بود از سفر اومده بود رهگذر اومده بود گفتم اون خرمن زلف های بلند هنوزم روشونه هاش چون كمند هنوزم می رقصه تو دست نسيم هنوزم ميكشه دل ها رو به بند زير ابر بی ستاره يه شب تارو كشيد پر بسته يه كبوتر گرفتارو كشيد از سفر اومده بود رهگذر اومده بود از سفر اومده بود رهگذر اومده بود از سفر اومده بود رهگذر اومده بود