Faryad Zire Aab
Dariush
5:11در دل کوه غرور ، بر سر قله دور قلعه ای از فولاد ، قد کشيده سوی نور کسی از اين همه مرد ، دستی از اين همه دست فاتح قلعه نشد ، نه به تدبير و نه زور روح من آن کوه است ، دلم آن قلعه سخت که ندارد به درون ترس شکست هر دم از جوشش خشم ، يا غم و کينه و مهر می رود برج دلم دست به دست آه ای عشق و اميد ، ای فاتح فتح کن قلعه فولاد دلم دلم از کينه و نفرت پوسيد برس ای عشق به فرياد دلم