Gol Naz
Sattar
6:27یوسفم بستم دگر بار سفر یوسفم کنعان نمی خواهم دگر بر زلیخایی دگر دل داده ام از هوای عشق تو افتاده ام از هوای عشق تو افتاده ام در دل افسانه ها جانانه ام را یافتم آتشی بودم من و پروانه ام را یافتم ای که از ما دل بریدی و به دنیا باختی رفتی و با رفتنت دنیای ما را ساختی ای خدای دل ببین اکنون به کفر افتاده ام من زلیخایی دگر را در دلم جا داده ام با منِ عاشق تو بد کردی ز یادم می رود من دعا کردم خدا هم از گناهت بگذرد من دعا کردم خدا هم از گناهت بگذرد یوسفم بستم دگر بار سفر یوسفم کنعان نمی خواهم دگر بر زلیخایی دگر دل دل داده ام از هوای عشق تو افتاده ام از هوای عشق تو افتاده ام می روم در قعر چاهی من سفر تا نماند از من یوسف خبر من به عشق روشنایی می روم من به دنبال رهایی می روم من به دنبال رهایی می روم یوسفم بستم دگر بار سفر یوسفم کنعان نمی خواهم دگر بر زلیخایی دگر دل داده ام از هوای عشق تو افتاده ام از هوای عشق تو افتاده ام تو هنوز اندر غم و اندر خم یک کوچه ای من هزاران کوره راه و راه را طی کرده ام از حقیقت می گریزی و ز من بیگانه ای من به دنبال حقیقیت چاه را طی کرده ام آنقدر آسان نبود گر تو حقیقت داشتی عاشقی بودم من و دیوانه ام پنداشتی یوسفم من عاقبت از عشق کنعان سوختم زندگی دادم بسی تا درس عشق آموختم زندگی دادم بسی تا درس عشق آموختم یوسفم بستم دگر بار سفر یوسفم کنعان نمی خواهم دگر بر زلیخایی دگر دل داده ام از هوای عشق تو افتاده ام از هوای عشق تو افتاده ام