Safar
Soroush
4:39توی سرمای زمستون یه کبوتر روی ایوون خیس شده پرهای نازش دیگه بالاش نداره جون بس به آسمون نگاه کرد دیگه چشماش شده خسته آخه اون خبر نداره خودشم بارشو بسته یه دلش پر اضطراب یه دلش پر از امیده توی آسمون آبی اون هنوز جفتی ندیده دلشو زدش به دریا بره دنبالش به هر جا اما افسوس یه شکارچی نشسته پشت درختا تا بلند می شه ز ایوون میریزه روی زمین خون تا میریزه رو زمین خون میشینه جفتش رو ایوون بس به آسمون نگاه کرد دیگه چشماش شده خسته آخه اون خبر نداره خودشم بارشو بسته یه دلش پر اضطراب یه دلش پر از امیده توی آسمون آبی اون هنوز جفتی ندیده بس به آسمون نگاه کرد دیگه چشماش شده خسته آخه اون خبر نداره خودشم بارشو بسته یه دلش پر اضطراب یه دلش پر از امیده توی آسمون آبی اون هنوز جفتی ندیده یه دلش پر اضطراب یه دلش پر از امیده توی آسمون آبی اون هنوز جفتی ندیده یه دلش پر اضطراب یه دلش پر از امیده توی آسمون آبی اون هنوز جفتی ندیده