Dele Divaneh
Viguen
4:15کجایی رفته ای توای امیدم که از حال من خبر نداری کجایی رفته ای توای نازنین که بر عاشقان گذر نداری اگرچه که رفته ای چون بهارم خیالت نشسته در بر من اگرچه که رفته ای از کنارم هوای تو مانده در سر من جای تو خالی که برقصی پرشور بدرخشی چون نور تو در این خانه جای تو خالی که بنازت هر سو بفشانی گیسو ز سر شانه بی تو غمگینم که نباشد هرگز به لب این گلها خنده های تو گر خانه ی من چون گلستان باشد به خدا ننچینم گلبه جای تو کجا رفته ای تو ای امیدم که از حال من خبر نداری کجایی رفته ای توای نازنین که بر عاشقان گذر نداری اگرچه که رفته ای چون بهارم خیالت نشسته در بر من اگرچه که رفته ای از کنارم هوای تو مانده در سر من جای تو خالی که بخشی بر ما می گلدونها از لب پیمانه در شام مستی بگشایی گیسو که ببندی پای من دیوانه