Khaneh Bedoosh
Sattar
3:32اون مث فرصت دیدن واسه چشمای بسته ام مث یه جاده خلوت پیش این پاهای خسته ام مث خون توی رگ هام، هوس خنده به لب هام اون مث وسوسه عشق توی بیداری و رویام روز و شب با منه اون مث یه همزاد با لب بسته من می کشه فریاد گاهی ابره واسه بارون واسه آهو مث صحرا گاهی آروم مث برکه گاهی سرکش مث دریا گاهی من گریزون از اون گاهی اون گریزون از من روز و شب با منه اون مث یه همزاد با لب بسته من می کشه فریاد اون مث فکر رهایی یا مث شور یه آواز اون مث عشق یه فریاد یا مث شوق یه پرواز توی بال هر پرنده، توی خشم موج دریا تو غرور سبز جنگل، توی رعد آسمون ها روز و شب با منه اون مث یه همزاد با لب بسته من می کشه فریاد